-
مردی از جنس باران
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 23:49
وبلاگ مردی از جنس باران برای همیشه به خاطره ها پیوست با احترام سعید شجاعی
-
رد خیال تو
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 00:19
من رد خیال تو را از دیروز تا فردا رصد کردم . روزی که بی اسم تو آغاز شود محکوم به غروبی دلگیر است. سعید شجاعی
-
یک نفس
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 01:35
تو من نیستی تو هنوز نمی دانی یک نفس با تو بودن برای من یعنی یک عمر مرور زیبا ترین خاطره تو من نیستی که بدانی . سعید شجاعی
-
مرده ای بی گور
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1390 22:57
بی تو نگاه بسته می شود به روی دنیا. من نفس نمی کشم هوا را همراه بغض هایم می بلعم. چه فرقی میکند چه هنگام دفن شوم. من بی تو بی گور مرده ام . سعید شجاعی
-
یک عمر باران
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 21:54
وقتی بمیرم همه جا سبز خواهد شد وقتی بمیرم در هیچ نقطه دنیا مثالی برای کویر نیست وقتی بمیرم آسمان به نوبت و همیشه می بارد من روح خسته ی ابر های بارانی میشوم نه طوفانی نه کولاکی نه سیلی قول می دهم همین طور آرام آرام ببارم نمی خواهم با این بغض سنگین خدا مرا ببیند. سعید شجاعی
-
شعر چشمان تو
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 19:14
من شاعر نیستم فقط گاهی از شعر چشمان تو چند مصرعی بی ذکر منبع می نویسم . سعید شجاعی
-
عطر یاد تو
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 01:30
من لباس هایم را با اشک هایم می شویم تا مبادا عطر تو را از یاد ببرند. سعید شجاعی
-
شبانه
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 16:25
هر شب خرابت می شوم به امید فردا که از نو رج به رج بسازی ام . سعید شجاعی
-
صندلی خالی
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 04:16
چهار ستون بدنم هم چون بید مجنون می رقصد از نوای ساز دلتنگی. غم دارد وقتی صندلی کنارم را همیشه برایت خالی می گذرم و تو نیستی. من حتی در حضور خیالی تو شرمسار اشک های خویشم قلبی تا به این حد دلتنگ در سینه من آرام و آرام خواهد مرد. سعید شجاعی
-
راز شب های روشن
شنبه 15 مردادماه سال 1390 20:18
یک نفر در هیاهوی این تمدن مدرن با فانوسی چشم به راه مسافریست که راز شبهای روشن در عمق چشمانش نهفته است سعید شجاعی
-
آدم برفی
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1390 22:21
تو گرم و تب داری و من از سرما به خود می لرزم تو از خورشید تابستان شکایت می کنی من در انجماد اینجا در شبی سیاه و بی ستاره به دنبال رد پای ماه من در قطب فراموشی از یاد می روم مگر بهار چشمان تو معجزه ای کند ورنه من همین آدم برفی خواهم ماند با لبخندی مضحک بر صورت سردم سعید شجاعی
-
عید
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 16:44
تمام روزهای عاشقی من عید هستند. فطر یا غیر فطرتش چه فرقی میکند روزه در هر روزش حرام است. بگذار به خدا بگویم یک عمر عاشقی کردم. قطعاً به بهشت می روم . سعید شجاعی
-
فقط لبخند های تو
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 20:05
بی خیال تمام بغض های من فقط لبخند های تو را عشق است. سعید شجاعی
-
جاودانگی
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 13:39
دیگر خدا نمی تواند جانم را بگیرد من با افتخار برای تو می میرم . سعید شجاعی
-
راز من
شنبه 8 مردادماه سال 1390 18:25
گرد تکرار کل زندگی ام را پوشانده وقتی نباشی هیچ چیز زیبا نیست حتی دروازه ورود من به سرزمین رویا تویی من در لحظه ، لحظه نبودنت شکنجه می شوم نباشی پوچی محض وجودم را در آغوش می کشد و این راز اشتیاق فراوان من برای دیدار توست. با تو همه رویا رنگ واقعیت می گیرد با تو همه چیز ممکن می شود. سعید شجاعی
-
سایه
جمعه 7 مردادماه سال 1390 22:20
گاهی به اندازه یک سایه می شوم تنها به اشتیاق با تو هم قدم شدن . سعید شجاعی
-
تـب خیابان
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 21:07
خیابانی خواهم ساخت که عرض آن بی انتها باشد. رویای دستان تو در دستان من فقط در عرض خیابان رنگ واقعیت به خود می گیرد. سعید شجاعی
-
یک آغوش
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 08:54
من به تو یک آغوش امن بدهکارم فرصتی که برای شکستن بغض های تو باشد. بی هیچ حرف و کلامی تنها یک آغوش برای گریستن. سعید شجاعی
-
روز تازه
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 03:29
هیچ فردایی روز تازه ای نیست فقط فاصله ای ایست از مصیبت ننگین روز قبل. من داغدار تمام روزهای تازه ی عمرم هستم. سعید شجاعی
-
دست های خالی
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 14:44
دفترم آغشته به خون شعر هایی ایست که برایت ننوشته ام . کلمات رو به انقراض اند و خیال من حول و حوش , حضور تو می گردد. عطر تو معجزه میکند ورنه این دست های خالی همیشه پوچ از هر اتفاق تازه ای هستند. سعید شجاعی
-
روئین تن
دوشنبه 20 تیرماه سال 1390 01:09
من روئین تنی بودم که نمی دانستم چشم های تو پاشنه ی آشیل من است. سعید شجاعی
-
مرد حادثه
شنبه 18 تیرماه سال 1390 00:25
لعنت به لحظاتی که آبستن حوادثی هستند که به اجبار انسان را به پذیرفتن آن وا می دارند. اما من از این مرگ خاموش تن زدم . تاوان آن هر چه باشد فرقی ندارد من مرد حادثه ام . سعید شجاعی
-
رسم خدایان
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 03:19
تنهایی شیوه ی خدایان است . حال که خدای قلبی شدی خدایی کن . اما معجزه در دستانت شکل می گیرد. می توانی مهربانی را به خدایان دیگر بیاموزی. بشکن این رسم ژنده پوش را. دنیا پر شده است از خدایانی یک سان . قرن ما خدایی عاشق تر از معشوق می خواهد. سعید شجاعی
-
بــاز مــانـــده
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 04:04
تلخ ترین قسمت هر سفر نه اندوه جاده و نه تنهایی مسافر است. نگاهی است که به جاده دوخته شده و امید به برگشتن مسافر دارد. سعید شجاعی
-
جاذبه
شنبه 11 تیرماه سال 1390 21:20
تقصیر من نیست که دلم هوای تو دارد جاذبه ی چشمان تو فاصله سرش نمی شود. سعید شجاعی
-
رویای دور
شنبه 11 تیرماه سال 1390 00:47
من در خیابان های این تمدن مدرن تکه تکه از دست رفتم. من به دوران گذشته تعلق دارم که بزرگ ترین آرزویم را آرام با درختی کهن سال در میان بگذارم. سعید شجاعی
-
تقدیر سفر
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 14:43
جاده ها مرا انتخاب کردند. لقب مسافر برای آدمی که دلش جایی گیر کرده شاید هم سخت و هم تلخ باشد. لعنت به این جاده ها که مقصدشان به آغوش تو ختم نمی شود. سعید شجاعی
-
اثری ماندگار
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 01:44
تنها موفقیت من در ساختن دیواری بلند ، از جنس تنهایی به دور خودم بود. به طوری که حتی با بزرگترین لرزه های دل هم خراب نمی شود. سعید شجاعی
-
قرار داد
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 14:16
این گونه قرار مان نبود قرار نبود همه چیز جبر باشد بی هیچ اختیاری قرار نبود دیوار و سنگ تحمیل آرزو هامان شود قرار نبود قضاوت شویم قرار نبود بی هیچ امیدی زنده بمانیم خدا یا یک بار دیگر مرور کن قرار داد نامه را امضای هیچ آدمی پای قرارداد این دنیا نخورده است سعید شجاعی
-
رنگ خاطرات
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 15:23
از امروز به تمام فردا هایم رنگ خاطرات دیروزم را می پاشم . خاطراتی که عطر تو را دارد. بی نگاه تو منتظر هیچ فردایی نیستم. سعید شجاعی