-
محکوم
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 18:29
او که دستش با قلم و کاغذ آشناست شاید شاعر نیست شاید از خوبی ها نمی نویسد حکم اعدام مرا می نویسد و امضا میکند سعید شجاعی
-
شاه بی دل
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 14:01
رخ میگری از من بی آن که بدانی شاه قلبم مدت هاست مات چشمان تو شده سعید شجاعی
-
رفیق
شنبه 7 خردادماه سال 1390 02:08
شب عجیبی بود. رفیق دلش گرفته بود. رفیق غم داشت . رفیق خسته بود . اما سکوت کرده بود. آرام و بی صدا در خود می شکست . رفیق حق داشت در این دنیای نارفیق بی هیچ امیدی تنها بود. رفیق شب های تنهایی را به صبح سپید می رساند. رفیق تنها شور و شوق شعر های شاعر بود. رفیق من تندیسی از تمام خوبی ها بود. رفیق تو تنها تنهای تنها آبروی...
-
جایی برای ماندن
جمعه 6 خردادماه سال 1390 19:23
حراج می کنم غرورم را تنها به یک نگاه تو. در زیر پای های تو فرش میکنم این قلب بی تابم را. سکوت می کنم و می دانم که باید از بگذرم آرام اعتراف میکنم دوستت دارم و محو می شوم از سرزمینی که خاک آن هیچ وقت سنگینی پای های مرا به حساب نمی آورد و آسمانی که هیچ وقت باور نکرد دلتنگی هایم را . می گذرم از تو تا بل در شبی سرد و...
-
هدیه
جمعه 6 خردادماه سال 1390 01:10
دیروز رفته بودم که برایت فردا را هدیه بیاورم تنها به خاطر یک لحظه لبخند تو سعید شجاعی
-
یک دلتنگی ساده
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 13:28
همه چیز از یک دلتنگی ساده شروع شد وقتی پل می بست خیالم به حضورت دلتنگت می شدم سعید شجاعی
-
زیبا ترین عاشقانه ی دنیا
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 13:12
وقتی پای تو میان باشد انگار تمام کلمات حقیر می شوند فقط سکوت و سکوت و نگاه خیره ی من به عمق چشم های تو زیبا ترین عاشقانه ی دنیا می شود سعید شجاعی
-
اقتباس
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 13:38
بهشت اقتباسی کوچک از آغوش توست سعید شجاعی
-
مرد تنهای شب
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1390 03:08
بی فردا ترین مرد جهانم اگر لبخند تو امشب مهمان چشمانم نشود سعید شجاعی
-
شخصی شبیه هیچ کس
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 22:35
با اعتقادات من بازی نکن قطعاً تو انسان نیستی که تا این حد مهربانی سعید شجاعی
-
شطرنج
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1390 14:26
کیش شدی در همین خانه ای که هستی نه به فکر در نه به فکر پنجره ای مات و مبهوت به دیوار ها خیره می مانی کیش شدی اما برایت همه چیز تمام شده مغلوب همین یک خانه شده ای بی آن که مات شوی همه چیز را از قبل باخته ای دوست من این بار برای تمام دوستانت که در کنارت هستند به خانه ای دیگر برو تمام درد هایت را مات کن این شطرنج نام...
-
یک درد
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 01:24
دکتر زیر بار غم ها بود که کمرم شکست بیخود معاینه نکن تنهایی من درمان نداره سعید شجاعی
-
میوهای کال
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 23:31
غم های باغ زندگی ات میوه هایی تا ابد کال دارند قدری هم که شده با اشک هایت آب یاریشان نکن. بگذار فصل عوض شود سعید شجاعی
-
یک دوست
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 21:57
اینجا کلمات به غایت عقیم هستند اینجا کسی سرش درد نمی کند آنقدر که ادعایش را دارد این جا همه صبح را با نیمروی های آب پز میل میکنند این جا رسم است که از هر چه بیزاری باید بخشی از وجودت باشد این جا شعر ها جز کلماتی نا همگون نیستند راستی دوست من اینجا حتی نوشیدن چای هم خستگی را در نمیکند پس بی خیال شو سعید شجاعی
-
عاشقانه ای دیگر
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 12:35
عاشقانه های تو آغشته به ترشحات آلت تناسلی ات بودند سعید شجاعی
-
هنوز باور ندارم
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 18:30
درد می پیچد در استخوانم مصلوب ثانیه ها می شوم چشمانم می بینند ولی باور ندارند نه باور نمیکنم باور نمیکنم که سالهاست مانده ام بی تو حتی جرات حضور در بین آدم ها را ندارم سالهاست که جز در دیوار این خانه برای دلتنگی من همدمی نیست سالهاست که با نام تو خود را شکستم و باز با نام تو از آغاز بنا کرده ام گویی به هزار رنگ خاطره...
-
تظاهر کنم
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 21:48
بگذار تظاهر کنم که ندیده ام بگذار تظاهر کنم که هیچ وقت ندیده ام بگذار تظاهر کنم که هیچ وقت سخن نگفته ام بگذار تظاهر کنم که هیچ وقت جستجو نکرده ام در این دنیا که بیابم آن نشانیکه بوی انسان دهد بگذار تظاهر کنم که یافتم بگذار تظاهر کنم تا خبر به گوش هیچ کس نرسد که دیگر باید برخواست از این خواب هزار ساله باید دید که اینجا...
-
بستر
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 19:25
در بستر تنهایی من بستر یک آغوش گرم مهیاست بستر یک نگاه طولانی در آغوشی گرم مهیاست بستر یک بوسه و نگاهی طولانی به همراه آغوشی گرم مهیاست فقط تو نیستی که بستر من همان بستر تنهایی می شود سعید شجاعی
-
دوباره ها
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 19:17
یک روز از همین روزها دوباره مقابل تو می نشینم قهوه تلخ می خوریم به چشم های هم خیره می مانیم سکوت میکنیم حواسمان را از اطراف پرت میکنیم شاید راهی پیدا کردیم برای نفوذ به قلب یکدیگر یک روز از همین روزها دوباره عطر تنت مرا می برد به عمق رویا هایم دوباره مسیر آشنای چهره ات را با صبوری اندازه میکنم بی خیال تمام سالهایی که...
-
تولدی دوباره
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 01:35
دوباره زاده خواهم شد زین پس بی تفاوت نسبت همه اتفاقات می شوم دیگر هیچ وقت از سمت این مسیر نمیگذرم شاید باید کمی هم مغرور باشم شاید دیگر از این من چیزی باقی نماند می خواهم آنطور باشم که دیگر نه مرگ یک پروانه و نه نگاه نگران کودکی متاثرم کند. دیگر خیال خوب بودن از سرم افتاده
-
یک جای دنج
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 15:21
حول حوش همین دقایق بود دقیقاً همین دقایق که برای اندازه یک جایی برای آرام خوابیدن به اندازه یک جایی برای نشستن به اندازه یک جایی برای تنهایی مکانی را در نظر گرفتم. با دستان خودم ساختمش دیواری کشیدم به دور آن بلند و بی عبور دیواری که نه دری در آن جایی دارد نه روزنه ی پنجره ای. در داخل این دیوارها تنهایی محض حکم فرماست...
-
سیاه و سفید
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 14:43
نقاش شده ام طرح تنهایم را عریان تر از همیشه می کشم ساعت های بی شرم زمان های هوس باز عشقبازیشان با چشمان سردم در بستر قلبی خسته. نقاش شده ام طرحی میکشم از دیروز از آغوش من از دستان تو از برخورد لب های من با لب هایت رنگ می بازد تک تک خاطراتم سیاه می کشم این طرح ها را رنگ ها دروغ می گویند. هیچ رنگی نتوانست به رنگ چشمان...
-
حبس ابد
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 22:15
حکم چشم های تو این بود که من تا ابد در زندان خاطرات حبس شوم. شکنجه شوم هر روز روزی چند نوبت به سبک دیدن جای خالی تو در کنارم به سبک دلتنگی های قدیم. من بر دیوار های سلول تنهایم ام خطی نمیکشم که بدانم چند روز رفته ای چند روز مانده ام میدانم هر چه قدر که باشد زجر سالهارا تنها در لحظه ای تجربه خواهم کرد. خیره می مانم به...
-
عاشقانه عارفانه
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 16:20
وقتی برهنه می شوی تازه خدا را درک میکنم هیچ چیز زیبا تر از خطوط چهره و منحنی های اندام تو نیست
-
لبخندی بر لب
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 12:26
آهای دنیای لعنتی من هنوز هم لبخند به لب دارم هنوز هم استاده ام تمام زخم هایت را پذیرا هستم اما بدان که که هنوز هم استاده ام هنوز هم لبخند به لب دارم هنوز هم رویای ها خود به دوش میکشم و تا پایان این مسیر گام بر میدارم از راه های بن بست تو شاه راهی به آسمان باز میکنم من هنوز هم زنده ام من هنوز هم لبخند به لب دارم
-
تمام زیبایی
یکشنبه 14 فروردینماه سال 1390 00:02
تو با دریا تو با جنگل تو با آسمان تو با ماه تو با ستاره تو با درخت تو با رود تو با کوه تو با گل تو با تمام زیبایی ها نسبت داری که این این گونه محو تماشای تو می شوم
-
آواز آسمان
شنبه 13 فروردینماه سال 1390 01:35
من برای این تنهایی به همه مردم دنیا مدیونم خطی که نوشتم به زبان مشترک آنها نبود و من بی پروا خیره ماندم به نقطه ای که فراموشی را می سنجید و به انتظار روزی تازه همراه شدم با آسمانی که حسرت را برایم آواز می خواند
-
13 نحس
جمعه 12 فروردینماه سال 1390 23:53
سیزده مهربان ای نفرین شده ی تاریخ با من بمان آدم ها از رو عادت خاطرات خود را به در می کنند از حافظه هاشان. تو با من بمان با تمام خاطرات تلخ و شیرینت ای شوم شیرین ای خاطره ی آخر ای بغض همیشه ی سال های نو رسیده
-
حس مشترک
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1390 20:45
از دستم بده دوست من تا قدرم را بدانی تا تمام احساسم را درک کنی آدم ها قدر داشته های خود را نمیدانند پس از دستم بده دوست من شاید به آن حس مشترک رسیدیم
-
دوست من
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1390 19:06
بیا دوست من پس از این همه سال پس از این هم غم و شادی بیا تا این بار حرف های ساده اما نگفته مان را با هم به گفتگو بنشینیم آتشی روشن کنیم قهوه ای بخوریم به تماشای باران بنشینیم و آسوده زیر سایه شمعی دراز بکشیم و خاطرات را یک به یک مرور کنیم بیا دوست من بیا که فرصتی نمانده