مردی از جنس باران

A man made of rain

مردی از جنس باران

A man made of rain

دریا

تو آن دریایی

که با هر موج نگاهت

از

 وسعت 

صبر 

ساحلم

می کاهی.

دلتنگی

دلتنگی واژه ایست

به وسعت تنهایی

به تلخی جدایی

همدرد غربت

همراه اشک

همبند بغض

و 

همسفر من.

جا موندم

اگه یه روز بری از پیشم.
بری و منو فراموش کنی.
بری و قلبم بشکنه.
هیچ وقت نمیگم که تو رفتی.
میگم من جا موندم.
من لایقت نبودم که نتونستم همپای تو بیام.
من جا موندم.
حتی اگه این جا موندم به قیمت 
بودن من تموم بشه.

عشق

دوستت دارم. 
کمتر از فردا
بیشتر از دیروز.
این یعنی که من عاشقت شدم.

غم تو

حس میکنم شاید به خاطر حضور من در هوای قلبت
همیشه دلتنگی
همیشه غمگینی
سخت ترین شکنجه من دیدن 
غم توست.
و دور بودن تو قطعاً مرگ من.
مرگم را به جان میخرم
به شرط شنیدن صدای خنده هایت
همچون آفتاب بتاب
لبخند بزن.
تا ابد.
خنده تو به تمام زندگی ام می ارزد.
پس بخند.
و هیچگاه به این فکر نکن که مردی اینجا از عشق تو میمیرد تا تو لبخند بزنی.
بخند ای عشق من.
ای آفتاب زندگی من.