به ساعت ها بگو بخوابند
زمان معنایی ندارد
وقتی غرق در رویای تو هستم.
سعید شجاعی
با من غریبگی نکن
تو
تو نیستی
خود منی
جهنم از جایی آغاز می شود
که اشک از چشمانت جاری
و دل بزرگ و مهربانت لبریز غم می شود.
تمام زندگی ام درد می گیرد
وقتی تو نیستی.
من به تو اعتیاد پیدا کردم .
ناتوان و خسته ام
از انکار تو.
تویی که سرزمین رویا هایم
با نام تو آغار می شود.
تویی که آغوش چشمانت
آرامش این دل بی قرار من است
من هر لحظه به اثبات تو می رسم .