مردی از جنس باران

A man made of rain

مردی از جنس باران

A man made of rain

معادله.

در هجوم اوهام سوخته ام

که از آسمان آرزوهایم بر سقف دل می ریزد

با خود فکر میکنم

در روزگاری که عشق جز توهمی بیش نیست

جز سردردهای بد

جز اضطراب و انتظار

جز خواهش اشک

چیزی به ارمغان ندارد

از خود می پرسم چرا باید عاشق بود؟

و باز تنها نگاه تو تمام معادلاتم را برهم میزند

و من عاشق می مانم.

و خوب میدانم عشق تو

به تمام زندگی پوچ من می ارزد.

بگذار ستارها خاکستر شوند

وقتی تو همچون خورشید در آسمان دل می درخشی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد