رو به روی باد می ایستم
و به نجوایش گوش می سپارم.
احساس میکنم خسته ام.
شاید باید برگردم.
دیگر چشمانم باران نمیبارد.
ای عشق سرت سلامت
من دیگر عاشق نخواهم بود.
من با باد همسفر خواهم شد
زین پس.
حال در کنار باد می ایستم.
و این بار من آوازم را می خوانم.
بدرود.
طعم لب های تو
برای من
از قدیم ترین شراب های جهان هم
گیرا تر است.
میخواهم در زندان چشمانت
تا ابد مست باشم.
خورشید هروز
به امید دیدن لبخند تو
طلوع می کند.
ای همیشه زیبا.
من از قلب ستاره ای
میگویم که در شب
به امید خواب های خوب تو
می درخشد.
تا فردا
که تو به یاد آن خواب
بروی خورشید لبخند بزنی.