مردی از جنس باران

A man made of rain

مردی از جنس باران

A man made of rain

پک آخر.

آتش سیگاری را روشن میکند.

سیگار سرمست از این عشق 

که همه عمر انتظارش را می کشید.

آرزوی دیرنه اش.

غافل از این که 

به زودی به پایان می رسی.

می سوزد و می میرد از این عشق.

تو در دلم آتش عشق افروختی

بنگر که می سوزم در آن.

تنها یک بوسه 

تنها یک پک 

دیگر مانده...


عشق و عقل.

نمی توان میزان عشق را با منطق سنجید.


آنجا که منطق بی جواب می ماند


عشق لبریز حرف های نا گفته می شود.

عطر.

به دنبال عطر تن تو


تمام عطر فروشی را گشتم.


اما عطری که بوی مهربانی دهد


نیافتم.


عطر سبز دستان تو.

آغوش.

گرمای آغوش تو


لمس عریانی بدنت 


 بی همتا ترین ارمغان دنیاست.


بر من ببخش که نمی توانم از عمق نگاهت 


چشمانم را پس بگیرم.


ای زیبا ترین رویای


تمام عمر.



جهنم.

کلمه ای که تازه به اثرش پی بردم.


به جهنم