-
احساس پوچی
جمعه 3 تیرماه سال 1390 01:50
هر روز در آینه مردی را می بینم که با نگاه عاقل اندر سفیهانه ای به من خیره می ماند . احساس پوچی می کنم . سعید شجاعی
-
یک روز زندگی
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 21:44
ای کاش تو اینجا بودی تا صبح در جنگل به درختان لبخند می زدیم ظهر در امتداد رود می رفتیم غروب هم لب ساحل به تماشا می نشستیم و آرام چای می خوردیم. شب در زیر آسمان پر از ستاره دراز می کشیدیم و زندگی را تجربه می کردیم. سعید شجاعی
-
خوشبختی
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 17:40
به خاطر تو متولد شدن به خاطر تو زندگی کردن و به خاطر تو مردن. این است چرخه ی زندگی من و من چه قدر خوشبختم. سعید شجاعی
-
در زیر باران
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 16:48
آسمان این جا با ما راه نمی آید بیا برویم از اینجا تا به آسمانی برسیم که همیشه باران می بارد. بیا برویم در زیر باران با هم قدمی بزنیم قول می دهم زیر باران دل ببرم از تو. می خواهم مثل تمام قصه های خوب ماهم تا ابد عاشق بمانیم . سعید شجاعی
-
خواب نا تمام
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 22:58
آنقدر دلتنگت بودم که خواب تو را دیدم . ای کاش هیچ وقت این خواب پایانی نداشت. ای کاش از شوق دیدارت بیدار نمی شدم . حالا من مانده ام با خیال تو و چشمانی بی خواب و دلی که هم چنان دلتنگ توست. سعید شجاعی
-
تصور
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 13:52
گاهی نمی خواهم حتی یک کلمه هم بنویسم. ترجیح می دهم دست روی دست بگذارم چشمانم را روی هم ببندم و فقط تو را تصور کنم همین . سعید شجاعی
-
خاص ترین
دوشنبه 30 خردادماه سال 1390 11:30
دنیا تمام می شود وقتی مخاطب خاص من نمی خواهد خاص ترین مخاطبم باشد. سعید شجاعی
-
آغاز آرامش
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 22:56
نمی دانم در طرح اندام تو چه رازی نهفته است که بی تابانه آغوشت را انتظار می کشم و می دانم آرامش من از آغوش تو آغاز خواهد شد. سعید شجاعی
-
آرام بخش
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 21:59
آرام بخش ها فقط رویای تو را باور پذیر تر میکنند. همین سعید شجاعی
-
آخرین
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 21:41
برای آخرین شکستم برای ضربه ی آخرم حریف می طلبم. آهای رفیق خوب زمین گیرم کن. سعید شجاعی
-
متروک
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 21:00
در من انفجاری هم چون انفجار هسته ای رخ داده است. آلوده خواهی شد اگر نزدیک تر بیایی. باور کن متروکم و خسته. سعید شجاعی
-
سایه ای روی ماه
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 23:09
سایه تنهایی من است که روی ماه افتاده شاید این گونه از حالم خبر دار شدی. سعید شجاعی
-
دورترین نقطه ی جهان
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 23:39
بیا از این جا تا دورترین کهکشان جهان با هم قدم بزنیم . قطعاً مسیر کوتاهی خواهد بود. سعید شجاعی
-
تماشایی
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 01:59
آرزو هایم را یک جا جمع میکنم کبریتی می کشم و کمی دور تر می ایستم تا سوختن آرزوهایی را ببینم که یک عمر این گونه سوختن مرا به تماشا می نشستند. سعید شجاعی
-
رویای شبانه
شنبه 21 خردادماه سال 1390 05:47
به ساعت ها بگو بخوابند زمان معنایی ندارد وقتی غرق در رویای تو هستم. سعید شجاعی
-
غریبگی
شنبه 21 خردادماه سال 1390 00:38
با من غریبگی نکن تو تو نیستی تو خود منی سعید شجاعی
-
جهنم
جمعه 20 خردادماه سال 1390 23:29
جهنم از جایی آغاز می شود که اشک از چشمانت جاری و دل بزرگ و مهربانت لبریز غم می شود. سعید شجاعی
-
اعتیاد
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 17:19
تمام زندگی ام درد می گیرد وقتی تو نیستی. من به تو اعتیاد پیدا کردم . سعید شجاعی
-
آغوش چشمانت
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 00:07
ناتوان و خسته ام از انکار تو. تویی که سرزمین رویا هایم با نام تو آغار می شود. تویی که آغوش چشمانت آرامش این دل بی قرار من است من هر لحظه به اثبات تو می رسم . سعید شجاعی
-
تردید
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 11:47
به شکل غم انگیزی در دیروز جا مانده ام . شک دارم به تمام تردید هایم . انگار بی چراغ ترین ستاره ی کهکشانم که در تاریک ترین شب ها در کنج دنجی از آسمان تیکه تیکه می شوم از اندوهی بزرگ. من به تمام فردا ها غیبتم را بدهکارم . سعید شجاعی
-
مسافر
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 23:37
من شکل هیچ یک از آرزوهای تو نیستم تنها دلبستگی من به تو برای خوشبتی تو کافی نیست. نگاهم را به جاده ها می دوزم و می دانم که مسافر شب های تاریک خواهم شد. اما نه در اولین قدم می پاشم از هم . سعید شجاعی
-
اقتدا
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 22:45
امید همچون کودکی ایست که از پستان تو شیر می نوشد. در دستان تو آخرین معجزه ی خدا خانه دارد. و هر لحظه من از یاد تو لبریز می شوم و مغلوب همیشه ی صدای تو. من به چشمان تو اقتدا کردم. سعید شجاعی
-
مخاطب خاص
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 01:26
تقصیر تو بود تو نباید تب می کردی تا من بمیرم . دلم برای عاشقانه هایم می سوزد که بی مخاطب ترین عاشقانه ها شدند. ای کاش اندکی خاص ترین مخاطبم میشدی. بی حرف و ابهامی. سعید شجاعی
-
افشا گری
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 00:17
چشمان تو تمام قوانین دنیا را به هم میزند. مگر خدا افشا گری کند تا راز دو چشمت بر ملا شود. سعید شجاعی
-
اعتراف
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 19:01
در مقابل چشمانت اعتراف کردم به تمام احساسی که دارم اما هنوز قلبم از پشت دیوار سینه ام فال گوش صدای تو ایستاده که نام مرا بگویی اما چیزی جز صدای تنهایی به گوش نمی رسد فقط سکوت و سکوت سعید شجاعی
-
حسرت
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 01:37
هنگامی که مقابل آینه ایستادی به یاد داشته باش مردی تمام حسرتش دیدار دوباره ی توست سعید شجاعی
-
فاجعه
شنبه 14 خردادماه سال 1390 02:23
جای خالی تو هجوم حجم تنهایی سکوت ممتد هراس لحظه ها سکون سایه ها قطعاً فاجعه در نبودن تو شکل خواهد گرفت سعید شجاعی
-
یک عاشقانه ی کوتاه
جمعه 13 خردادماه سال 1390 00:40
تنها هنر من بی وقفه دوست داشتن توست سعید شجاعی
-
وقتی تو گریه میکنی
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 01:56
هنوز متعجبم چرا وقتی تو اشک میریزی خدا دلش از غصه نمی گیرد؟ چرا وقتی تو غمگینی دنیا به آخر نمی رسد؟ سعید شجاعی
-
بی منظره ترین چشم انداز
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 20:12
مزمزه می کنم عاشقانه هایم را نه طعم خوبی ندارند پس بگذار هم چون گذشته نا گفته بماند. شاید برای دلتنگی من یک جمله هم کفایت کند اما چه کنم با این دل بی قراری که بی تابانه عشق تورا از من طلب می کند. وقتی به تو فکر میکنم کلمات از من می گریزند پس من چگونه بگویم که سخت دل تنگ تو هستم باز هم هیچ یک از کلماتم طعم خوبی ندارند...