-
شب تنهایی.
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1389 18:38
به جستجوی خورشید عشق تو تمام شبهای تنهایی خود را زیرو رو کردم. اما تو هرگز طلوع نکردی. تو پاپس کشیدی و من در بطن شبی تاریک فراموش شدم.
-
حوا.
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 23:13
حق با تو بود بی تو من آدم نمی شوم. سیب عشق تو را از کدام درخت تمنا بچینم حوای من. بی تو حتی بهشت هم شکنجه گاهی بیش نیست.
-
همسفر.
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 14:12
اگر تو همسفر باشی تمام جاده ها کوتاه است. بی هوده نیست که خورشید هر روز چون سایه با تو همسفر می شود.
-
بغض تو.
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 11:31
آسمان سهم دستان توست ای زیبا. غم غربت زمین را به دل مگیر. بگذار دنیا به افتخار حضورت به خود ببالد. خدا با بغض های تو می گرید. لحظه ای جهان را مهمان لبخندت کن. ای زیبا ترین.
-
پک آخر.
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 00:25
آتش سیگاری را روشن میکند. سیگار سرمست از این عشق که همه عمر انتظارش را می کشید. آرزوی دیرنه اش. غافل از این که به زودی به پایان می رسی. می سوزد و می میرد از این عشق. تو در دلم آتش عشق افروختی بنگر که می سوزم در آن. تنها یک بوسه تنها یک پک دیگر مانده...
-
عشق و عقل.
یکشنبه 23 آبانماه سال 1389 14:45
نمی توان میزان عشق را با منطق سنجید. آنجا که منطق بی جواب می ماند عشق لبریز حرف های نا گفته می شود.
-
عطر.
یکشنبه 23 آبانماه سال 1389 01:00
به دنبال عطر تن تو تمام عطر فروشی را گشتم. اما عطری که بوی مهربانی دهد نیافتم. عطر سبز دستان تو.
-
آغوش.
شنبه 22 آبانماه سال 1389 17:31
گرمای آغوش تو لمس عریانی بدنت بی همتا ترین ارمغان دنیاست. بر من ببخش که نمی توانم از عمق نگاهت چشمانم را پس بگیرم. ای زیبا ترین رویای تمام عمر.
-
جهنم.
جمعه 21 آبانماه سال 1389 13:11
کلمه ای که تازه به اثرش پی بردم. به جهنم
-
رفت و رفت.
جمعه 21 آبانماه سال 1389 01:33
عشق رفت من جا ماندم.
-
باد.
جمعه 21 آبانماه سال 1389 00:50
رو به روی باد می ایستم و به نجوایش گوش می سپارم. احساس میکنم خسته ام. شاید باید برگردم. دیگر چشمانم باران نمیبارد. ای عشق سرت سلامت من دیگر عاشق نخواهم بود. من با باد همسفر خواهم شد زین پس. حال در کنار باد می ایستم. و این بار من آوازم را می خوانم. بدرود.
-
تا ابد مست.
چهارشنبه 19 آبانماه سال 1389 16:04
طعم لب های تو برای من از قدیم ترین شراب های جهان هم گیرا تر است. میخواهم در زندان چشمانت تا ابد مست باشم.
-
قلب یک ستاره.
چهارشنبه 19 آبانماه سال 1389 03:02
خورشید هروز به امید دیدن لبخند تو طلوع می کند. ای همیشه زیبا. من از قلب ستاره ای میگویم که در شب به امید خواب های خوب تو می درخشد. تا فردا که تو به یاد آن خواب بروی خورشید لبخند بزنی.
-
زیبایی.
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 13:38
درک زیبایی بی مثال تو ممکن نیست.
-
هوای تو
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 20:03
روز ها می آیند و می روند. ساعت ها در گذرند. تنها خیال چشمان توست که بر آسمان قلب من می ماند.
-
از تو می گذرم.
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 01:20
از تو که بگذرم... نه . در اولین قدم می پاشم از هم.
-
مردی در پشت پنجره.
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 00:00
در پشت پنجره ی تنهایی در خیالی دور در افق در میان ابرهای آسمان همیشه ابری به دنبال یک رد نگاه تو می گردم. می دانم تو همیشه باران را دوست خواهی داشت. پس به قطره قطره های باران می سپارم که تو را ببسوند نوازشت کنند و با صدای هر چکه ای بگویند که عاشقت تا به این حد عاشق است که تنها برای تو... در آخر هم به زمین افتند و...
-
ساعت.
شنبه 15 آبانماه سال 1389 20:56
به ساعت ها اعتماد ندارم. هنگامی که در کنار تو هستم به سرعت می رود. و هنگامی که از تو دور به انتظارت هستم بسیار کند و حرکت میکند. هر روز بی تو بودن برای من به مانند یک سال پر از غم و اندوه است. من هزاران سالاست که عاشق تو هستم.
-
حیران.
شنبه 15 آبانماه سال 1389 03:18
نگاه کن مرا به آتش کشیدی. نگاه کن. خاکسترم که در باد می رقصد. نگاه کن. عشق تو را که در دلم می درخشد. باد مرا با خود خواهد برد. اما من هم چنان عاشق و حیران نگاه تو می مانم.
-
سکوت...
شنبه 15 آبانماه سال 1389 02:24
این سکوت تو برای من حکم شکنجه دارد. دیگر اشک نمی ریزم. قول می دهم دیگر نگوییم دوستت دارم. دیگر شعری نمی نویسم. دیگر نگرانت نمی شوم. دیگر هر لحظه به تو فکر نمی کنم. فقط این سکوت را بشکن. عشق از قلب هیچ عاشقی رخت نمی بندد. پس بی هوده به کشتن عشق من دل مبند. فقط این سکوت...
-
تقویم.
شنبه 15 آبانماه سال 1389 01:48
به تقویم نگاه میکنم. به روزهایی که با تو گذشت. و روزهایی که بی تو می آیند. کاش می توانستم روزی به نام ات ثبت کنم تا تمام سال دلخوش به آن روز باشم . روزی که تو را باز خواهم دید.
-
مسیر شب.
شنبه 15 آبانماه سال 1389 01:35
آرام آرام همراه با خیال تو تمام مسیر شب را قدم میزنم. شاید خورشید عشق من در دل دریایی تو غرق گشته که دیریست طلوع نکرده. بی تو من هر لحظه شب را مرور میکنم.
-
ستاره.
جمعه 14 آبانماه سال 1389 23:33
بی آسمان تر از همیشه ستاره ام را گم کرده ام. ستاره ی من نمی درخشد. ستاره ی من زیبا نیست. ستاره ی من از جنس باران است. ستاره ی من جایی در آسمان ندارد . ستاره من می بارد و ممیرد. ستاره ی من جاریست. ستاره ی من عاشق است. بی دلیل شب را بهانه میکنم. ستاره من دلتنگ بود و از دو چشمم بارید.
-
دست های خالی.
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 23:43
امروز چه دلگیرم از خودم. هنگامی که به رسم رفاقت دست هایم را رو میکنم این دست های خالی را دیگر رفیقی نمی ماند که حتی به او سلام کنم. امروز چه دلگیرم از خودم. ای کاش می توانستم دست های خود را با دروغ و نیرنگ پر کنم. این روزها باید این گونه بود. اما من نمی توانم. من از جنس بارانم. زلال و ساده و تا ابد عاشق.
-
بن بست.
سهشنبه 11 آبانماه سال 1389 01:14
قطعاً به بن بست رسیده ام. به انتها رسیده ام. چشمانم را می بندم تا شاید تو رو بیابم . با چشمانی باز تو رو از دست دادم وقتی محو زیبایی تو بودم. با تو دیگر سهم من این بن بست نیست. آسمان از آن من است.
-
سلام.
سهشنبه 11 آبانماه سال 1389 00:49
نگاه کن. رها می شوم از تمام غم های خود. تنها با یک سلام تو. این دل باز هوای پرواز در سر دارد. پس ای همیشه خوب سلام...
-
گیتار و سیگار .
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 18:54
گیتار و سیگار دو رفیق تمام تنهایی های من. هنگامی که باران میبارد. دوست دارم این بار با صدای بلند هر آنچه که دلم میخواهد را فریاد بزنم در خیابان ها با گیتار و سیگار. اما میدانم که هیچ نقاب سردی حتی لبخند نمی زند به این حال شوریده ام. و همچنان باران می بارد. سیگاری که دود شد. گیتاری که شکست. من هم تنها ماندم. در زیر...
-
سکوت.
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 11:42
زین پس با سکوت شب همصدایی خواهم کرد. شاید صدای من این بار به گوش آسمان برسد.
-
نگاه تو.
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 10:50
کاش باران ببارد تا بشوید خون دلم را از سنگ فرش نگاه تو.
-
بهانه
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 22:16
سفر بهانه است برای تنها ماندن. هیچ جاده ای فاصله را نمی شناسد.