دلتنگ میشوم
وقتی که آسمان با من غریبه میشود
دلتنگ میشوم
وقتی دیگر جایی برای این دل بی قرار نیست تا قرار بگیرد.
دلتنگ میشوم
وقتی باد هم دست نوازش ندارد
دلتنگ میشوم
وقتی به انتظار یک بغض می نشینم اما هیچ وقت نمی بارم
دلتنگ میشم
وقتی تمام دنیا برای من یک زندان بزرگ میشود
دلتنگ میشوم
وقتی دریا مهربان نیست
وقتی کوه راه آرزوی هایم را بسته است
و
تمام دلتنگی وقتی آغاز میشود
که تو نیستی
با بغض به قلب تنهایی خویش می تازم.
با قلب پاره پاره ای رو بروی زخم های تازه ام مینشینم.
دیگر چیزی ندارم .
من بی تو ماندم.
من متروک و خسته برای خود شعری از مرگ نوشتم
اما هنوز خیالم
سرمست از یاد توست.
ای زیبا ترین .
ای بهترین.
اگه یه روز بری از پیشم.
بری و منو فراموش کنی.
بری و قلبم بشکنه.
هیچ وقت نمیگم که تو رفتی.
میگم من جا موندم.
من لایقت نبودم که نتونستم همپای تو بیام.
من جا موندم.
حتی اگه این جا موندم به قیمت
بودن من تموم بشه.