مردی از جنس باران

A man made of rain

مردی از جنس باران

A man made of rain

دخترکان سرزمین من

دخترکان سرزمین من ایران

با گوشه ی چشمی عالم را عاشق خود میکنند

تنها با کرشمه ای هر مجنونی را با کوه و تیشه های فرهاد آشنا میکنند

دخترکان سرزمین من باید دلربا باشند.

مغرور و مهربان

پاک و عاشق

دخترکان سرزمین من تنها لایق زیبا ترین قصر ها برای سکونت هستند

لایق خنده های نا تمام

لایق روزگاری خوش

دخترکان سرزمین من همه شاعرند

همه شعر می گویند و عاشقان فقط از تکرار کلمات آن هاست که عاشق می شوند

اگر جز این باشد 

قلب کوچک من از درد به خود می پیچد

چرا که دخترکان سرزمین من همه لایق بزرگ ترین و زیباترین عشق ها هستند

لایق مجنون ترین فرهاد ها

اگر گردی بر دلشان بشیند

اگر اشکی از چشم هاشان روان باشد

اگر دردی در جان شان بپیچد

گویی که که این خاک خسته فریاد میزند از این همه اندوه

گویی تمام فرشتگان آسمان که فرشته بودن را از دخترکان سرزمین من آموختند

در پشت ستاره پنهان میکنند اشک هاشان را.

اگر گردی بر دل دخترکان سرزمین من بنشیند

خدا هم ساز غم را کوک میکند.

دخترکان سرزمین من را چه به زشتی و پلشتی

وقتی که آسمان هفت رنگ میشود از شرم زیبایی شان.

وقتی که ماه هنوز هم در مکتب دختران سرزمین من شیوه ناز و طنازی را می آموزد.

دختران سرزمین من نشان بهشت نه

خود بهشتند.

دختران سرزمین خود عشق اند.


سعید شجاعی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد