مردی از جنس باران

A man made of rain

مردی از جنس باران

A man made of rain

جایی برای ماندن

حراج می کنم غرورم را 

تنها به یک نگاه تو.

در زیر پای های تو

فرش میکنم  این قلب بی تابم را.

سکوت می کنم و می دانم که باید از بگذرم 

آرام اعتراف میکنم 

دوستت دارم 

و محو می شوم از سرزمینی که خاک آن هیچ وقت 

سنگینی پای های مرا به حساب نمی آورد

و آسمانی که هیچ وقت باور نکرد دلتنگی هایم را .

می گذرم از تو 

تا بل در شبی سرد و صمیمی

تو را به رویا ببینم

حتی اگر چهره زردم 

باعث نشود که

 تو یک بار به من خیره بمانی

حتی در رویا هایم.

با این حال مرگ را در وجودم 

نزدیک تر از همیشه می یابم 

گویی که وارد جهنم می شوم 

بی تو.

وقتی جایی برای ماندن نیست 

باید گذشت و رفت .

حتی به قلب جهنم .

می گذرم از تو.


سعید شجاعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد